به گزارش قدس آنلاین، یکی از پیشنهادهایی که معاون اول رئیس جمهور در این نشست مطرح کرد «ایجاد کریدور ترانزیتی فراگیر برای اتصال کشورهای عضو، مشارکت در ایجاد زیرساخت کریدور شمال-جنوب و نیز کریدور شرق-غرب-آسیا-دریای مدیترانه» بود؛ کریدورهایی که با تحقق کامل آن دسترسیهای تجاری و اقتصادی از حوزه جنوب و شرق آسیا بهکشورهای حوزه آسیای میانه، قفقاز، روسیه، دریای سیاه و اروپا تسهیل خواهد شد.
میلاد ترابیفرد، کارشناس مرکز پژوهشهای مجلس در خصوص ابعاد و الزامات تحقق این کریدورها پاسخگوی پرسشهای قدس است.
درباره ابعاد ایجاد دو کریدور «شمال-جنوب» و «شرق-غرب» توضیح بفرمایید و اینکه چه الزاماتی در این زمینه باید مد نظر قرار گیرد؟
پیش از پرداختن به این موضوع باید به نکتهای مهم اشاره کرد و آن اینکه تا زمانی که یک امر واقعی توسعهای بهصورت مشترک میان اعضای گروه شانگهای ملموس و عینی نباشد، نمیتوانیم بگوییم سازمان کارکرد ویژهای دارد و میتوان از فواید آن بهره برد. تصوری که در کشور وجود دارد این است که صِرف پیوستن به سازمانهای بینالمللی، حائز مزیتهایی است، درحالی که تا زمانی که کارکرد آنان را روی زمین بهصورت ملموس و عینی چه در توسعه زیرساخت و چه توسعه نرمافزاری که روابط توسعهای را تسهیل میکند نبینیم، نمیتوانیم بگوییم پیوستن به این سازمانها دارای مزیت است. از این رو لازم است برای بهرهبرداری از سازوکارهای چندجانبه مثل سازمان شانگهای، هر کشوری برای خودش ابتکار داشته و بهوسیله ابتکارات خود و سایر اعضا، یک ابتکار مشترک تولید شود.
منظور دقیقاً چه نوع ابتکاری است؟
وقتی چین با عربستان مذاکره و معامله میکند در اسناد رسمی هر دو طرف سخن بهمیان میآید. طرف چینی بهطور مثال پهنه یک راه و مسیر را با خود آورده است و طرف عربستانی هم ابتکار ۲۰۳۰ را (برنامهای برای کاهش وابستگی عربستان سعودی بهنفت، تنوع بخشیدن بهاقتصاد آن و توسعه بخشهای خدماتی مانند بهداشت، آموزش، زیرساخت، تفریحی و گردشگری). هرکریدور، اساساً یک ایده است و هر کشوری باید این هنر را داشته باشد این ایده را ضمن پرورش و بازاریابی آن، بهطرف خارجی بفروشد. ما اساساً ابتکار نداریم و سازوکاری هم که باید ابتکار را تولید کند، نداریم بههمین خاطر وقتی در روابط اقتصادی خارجی وارد میشویم طرف مقابل است که تصمیم میگیرد چه انجام شود و ما فقط امضاکننده هستیم و حداکثر نکتهای که پیشنهاد میدهیم فاینانس پروژههای زیرساختی است که متأسفانه آن هم از یک چرخه مالی معیوب رنج میبرد، چراکه ما صرفاً نفت میدهیم و روی عواید حاصل از فروش نفت، طرف خارجی فاینانس میدهد و تمام. یک رابطه اقتصادیای که روابط تجاری سطح بالاتر را بسازد وجود ندارد.
چه میشود که ما نه ابتکار داریم و نه سازوکار؟
واقعیت این است که ما ۶ دهه در زیست توسعهای تنفس کردهایم بهنام زیست توسعهای نفتی که الزامات خاص خودش را داشته و این الزامات ساختارها، بروکراسی و روابط میان بخشهای ما را شکل داده است. به طور مثال پول نفت میآید و دستگاهها و نهادهای ما فقط خرجکننده این پول هستند، نهاینکه خود با همکاری یکدیگر درآمد کسب کنند چون اساساً نیازی بهکسب درآمد ندارند تا زمانی که پول نفت وجود دارد!
برگردیم بهکریدور شمال- جنوب و الزاماتی که در آن باید مورد توجه قرار گیرد.
در خصوص کریدور شمال- جنوب باید گفت یک نکتهای که در طراحیها باید مد نظر قرار داد این است که اکنون بهصورت بالفعل ترکیب تجارت کشورهایی که قرار است در این مسیر(شمال-جنوب) قرار گیرند، چه مواردی است.
کریدور «شمال- جنوب» عمده روابط اقتصادی روسیه و هند در حوزه انرژی است که اولا ًاین محصول حملونقل و ترانزیتی ندارد و دوم اینکه کشور ما هم فیالبداهه نمیتواند در این راستا نقش خاصی داشته باشد مگر در مواردی مثل سوآپ. بنابراین در قدم بعدی برای توسعه و استفاده از این کریدور باید یک برنامه توسعه صنعتی مشترک مورد توجه قرار گیرد، بهاین معنا که ایران که وصلکننده کشور اول و سوم است باید یک زنجیره صنعتی(از تحقیق و توسعه گرفته تا ساخت و بازاریابی) برای خود ایجاد کرده تا گذر از این کریدور برایش درآمدزا باشد.
آیا ایران بهاین زنجیره دست یافته است؟
بله، یکسری مزیتها در بحث صنایع وجود دارد و بهواسطه سالها اعطای یارانه بهبخش فراوری مواد غذایی، هماکنون چند برابر ظرفیت مورد نیاز در کشور، ظرفیت خالی وجود دارد. بنابراین در قدم نخست باید سیاستهای انرژی خود را تعیین کنیم و در قدم دوم در مقیاسهای اقتصادی پایینتر همچون مواد غذایی و سایر موارد برنامهریزی کنیم.
اشاره کردید ایران نمیتواند بهصورت فیالبداهه در کریدور شمال- جنوب نقش خاصی داشته باشد، منظور چیست و چرا نمیتواند؟
این مسئله مربوط بهزمانی است که ما هیچ ابتکاری نداشته باشیم و ایده توسعه صنعتی و تجاری وجود ندارد و استفاده از کریدور فقط در حد ترانزیت و حملونقل است و این درحالی است که ترانزیت بهتنهایی درآمد خاصی برای کشور ایجاد نمیکند، البته درآمدهایی بهواسطه عوارض ورود و خروج و خدماتی که در شهرهای مختلف ارائه میشود ایجاد میکند، اما این درآمد نسبت بهیک برنامه توسعهای که در بلندمدت رشد اقتصادی بالا را بههمراه دارد، صفر محسوب میشود. بهطور مثال محاسبه شده چنانچه در کریدور شمال- جنوب و مسیر رشت- آستارا با تمام ظرفیت خود فعالیت کند درآمد سالانه از محل عوارض و خدمات ارائهشده سالانه تنها حدود ۲۰۰ میلیون دلار خواهد بود.
بنابراین چنانچه فقط نگاهمان حملونقل باشد درآمد زیادی کسب نخواهیم کرد و همان درآمد ناچیز هم پایدار نیست، چراکه ما تصمیم بهانجام کاری نگرفتهایم، بلکه بازیگر دیگری تصمیم بهعبور از این مسیر گرفته است و بهمحض اینکه تحولی در تجارت کوتاهمدت جهانی بهوجود آید بهطور مثال کالای تاجر روس بازارش بهواسطه یک تحریم یا یک دامپینگ قیمتی توسط بازیگر دیگری از بین برود، موجب میشود آن کالا از این مسیر عبور نکند.
چه اقدامهایی باید انجام دهیم تا این کریدور فقط محلی برای عبور نباشد؟
باید یک برنامه توسعه صنعتی مورد توجه قرار گیرد که یکی از این برنامهها میتواند توجه بهمسئله فراوری باشد. راه ابریشم تاریخی، فقط یک مسیر عبوری برای گذر تجار چین از ایران بهسمت اروپا نبوده، بلکه راهی برای تجارت دو و چندجانبه تجار ایران با هند، و چین و اروپا بوده است یعنی گندم ایران بههند میرفته و به ادویه تبدیل میشده و در نهایت به اروپا صادر و از آنجا فولاد بههند تجارت میشده است. بنابراین عاملیت صنعت و کشاورزی که مزیتهای اقتصادی ایران بودند در این مسیر شریک بوده است.
بهصورت کلی کشوری که واسطه این تجارت برای کشور اول و سوم است باید یک زنجیره صنعتی را (در تمامی بخشها) در نسبت با کشوری که قرار است کالای نهایی و یا کالای واسطهای فراوری بهآن فروخته شود، برای خود تعریف کند؛ در قدم نخست باید سیاست انرژی خود را تعیین کنیم و در قدم بعد در مقیاسهای اقتصادی پایینتر نسبت بهانرژی هم وارد شویم.
در کریدور شرق بهغرب چطور؟
داستان در این کریدور نیز بههمین شکل است، ولی شرق بهغرب پیچیدگیهای بیشتری خواهد داشت، چراکه این کریدور در رابطه با چین تعریف میشود؛ چین کشوری صنعتی همراه با نوآوری و فناوری است و همین امر پیچیدگی رابطه با آن را نسبت به کریدور«شمال-جنوب» که مواد خام در آن صادر میشود، بیشتر کرده کرد. از طرفی کریدور شرق بهغرب نسبت به کریدور شمال-جنوب، جمعیت ایرانی بیشتری را درون خود ساکن دارد بههمین دلیل باید ریز بهریز نقش هر کدام از این شهرها را در این مسیر ترسیم کرد.
آیا باتوجه بهپیچیدگیهایی که در این کریدور وجود دارد الزامات خاصتری را میطلبد؟
الزام اولیه ایجاد یک دولت است؛ دولت داشتن بهمعنای داشتن روابط مالی و ارزی رسمی و نقش داشتن بانک مرکزی و سایر نهادهای مربوط در این رابطه. واقعیت این است ما دولت نداریم و تا زمانی که نفت را «تراستی» میفروشد و تراستی است که مذاکرهکننده ما با طرف مقابل است و همچنین تا زمانی که جمهوری اسلامی تصمیم نگیرد روابط رسمی با چین داشته باشد، نمیتوان بهمراحل پیچیده فکر کرد.
این گفته بهاین معناست که اتفاق خاصی رخ نخواهد داد و عملاً ما نمیتوانیم از عواید این کریدورها بهره ببریم؟
این یک تصمیم سیاسی رده بالاست و مسئولان هستند که باید در این رابطه یک تصمیم بزرگ بگیرند.
نظر شما